سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی
 

میخواستیم بریم عروسی یکی از دوستان با توجه به شناخت نسبی که ازشون داشتیم به نظرمون اومد که عروسی باید جو مذهبی داشته باشه بنابراین سعی کردیم که زود بریم تا کل عروسی رو حضور داشته باشیم به همراه زن دایی همسر و دو تا دختراش و من و امیر عباس حاضر شدیم که بریم عروسی توی کارت نوشته بودن 6 تا9 عروسیه ما ساعت یه ربع به 7 راه افتادیم اونم توی شلوغی و ترافیک شدید سالن یه جایی بود که از هر کسی میپرسیدیم نمیدونست اونا هم که آدرس میدادن میرفتیم میدیدیم اشتباه گفتن خلاصه خیابونا به شدت ترافیک و شلوغ بود همسرامون از محل کارشون زودتر رفته بودن عروسی چند تا از دوستامونم از سالن تماس میگرفتن و مجددا آدرس رو میگفتن خلاصه بعد از کلی خرد شدن اعصاب که آخه چرا یه جایی سالن گرفت که هیشکی نمیدونه کجاس ساعت حدود 9 رسیدیم سالن عروسی میوه و شیرینی ها رو داشتن جمع میکردن که شام بیارن عروس خانم و خواهرشون کلی معذرت خواهی کردن از اینکه ما آدرس رو گم کردیم بنده های خدا خودشونم فهمیده بودن عجب جای پرتی سالن گرفتن خب ما که رسیدیم سالن همه در سکوت نشسته بودن و منتظر شام ما هم شام خوردیم و برگشتیم خونه تا اینجا همه چیز عادیه از این به بعد غیر عادی میشه وقتی توی ماشین داشتیم دنبال سالن عروسی میگشتیم دوستانی که زودتر رسیده بودن به سالن تماس گرفتن و گفتن عجله نکنید اینجا آهنگ خفن گذاشتن و چه وضعیه من و زن دایی همسر گفتیم نه بابا اینا که مذهبین حتما اون دوستامون دارن با هامون شوخی میکنن بیخیال ولی اونا دوباره تماس گرفتن گفتن نوار از فلان خواننده گذاشتن ما هم اومدیم بیرون توی ماشین نشستیم تا شما بیاید خلاصه وقتی ما رسیدیم نوار خاموش شده بود توی دلم گفتم خب خدا رو شکر که قسمت نبود به قسمت غیر مجاز عروسی برسیم صدای نوار به حدی بلند بوده که از قسمت خانما تا قسمت آقایون هم میرفته و آقایون ما هم از سالن بیرون اومده بودن توی دلم به دوستام احسنت گفتم که در مقابل این کار اونا ( گذاشتن نوار )  سالن رو ترک کردن به نشانه اعتراض بعد صحبت کردیم با دوستان که خلاصشو براتون میذارم یکی از دوستام چند وقت پیش یه جمله ای گفته بود که خییییلی به دلم نشسته بود گفته بود ما وقتی میخوایم توی مهمونی لباسی بپوشیم باید ببینیم اگه حضرت فاطمه اونجا بود از این لباسا میپوشید حرفش خیلی زیبا بود ببینید من خودم وقتی توی خیابون یه خانمی رو میبینم که خیلی حجابش خوب و عالیه و چادرش رو خیلی محکم و سفت گرفته کمی چادرم رو میکشم جلوتر و حجابمو بیشتر رعایت میکنم یا مثلا وقتی یه فرد روحانی رو میبینم به همین منوال و افراد مذهبی دیگه حالا تصور کن اگه بخوام برم دیدن آقا خب مسلما حجابمون طوری رعایت میکنم که مورد پسند آقا باشه خیلی خوب و سنگین حالا اگه بخوام اینو در نظر داشته باشم که امام زمان همیشه داره منو میبینه باید چه جور حجاب داشته باشم؟ اصلا مگه خدا همیشه ما رو نمیبینه چرا من خودمو میگم بعضی وقتا این نکته رو فراموش میکنم که حجابم و اعمال و رفتارم باید مورد پسند خدا باشه نه کس دیگه چرا فکر میکنیم نمیشه یه جور دیگه زندگی کرد نمیشه موقع خروج از خونه آرایش نکنیم چرا نمیشه توی عروسیهامون نوار نذاریم آخه عروسی ای که نوار و وسایل لهو و لعب توش باشه که امام زمان نمیاد توی اون عروسی من خیلی از افراد مذهبی رو دیدم که توی عروسی هاشون موسیقی غیر مجاز پخش میکنن و میگن عروسی بدون نوار که نمیشه حالا این افراد در خارج از اون عروسی حجاب و پوشش بسیار مورد قبولی دارن مثل همین عروسی ای که ما رفتیم من تصور نمیکردم که همچین برنامه ای در این عروسی باشه همه میگن خب عروسی یه شبه باید خوش باشیم خب آخه خواهر من ! برادر من ! اگه همین شب عروسی زلزله بیاد و همه خدایی نکرده بمیریم چی با این همه گناه آخه درست نیست که خدایا عاقبت همه مونو ختم به خیر کن الهی آمین


[ سه شنبه 89/11/26 ] [ 11:18 صبح ] [ s.hasanizadeh ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 249
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 200487